قانون جذب - ذهن ناخودآگاه

مطالب و مقالاتی از قانون جذب - روش های جذب از کائنات و ...

قانون جذب - ذهن ناخودآگاه

مطالب و مقالاتی از قانون جذب - روش های جذب از کائنات و ...

قانون جذب - ذهن ناخودآگاه

لطفاً ما را از نظرات خود بی بهره نکنید .

دوره مقدماتی جهش کوانتومی

دوره مقدماتی جهش کوانتومی

                                                                                                           ترجمه : نادر گنجی

جهش کوانتومی ؛ راز تمرین ذهن ناخودآگاه استفاده شده به وسیله بیشترین افراد روشن فکر جهان

چگونه رویاپردازانی مانند ناپلئون هیل ، الیاس هو ، توماس ادیسون و والت دیستی بسیار موفق بوده اند ؟ تکنیکی که شما یاد خواهید گرفت به این سوال پاسخ می دهد ...

اما ابتدا ، آیا هرگز متعجب شده اید که ایده های درخشان از کجا آمده اند ؟

چگونه پرکارترین بازیگران ، تجار ، متفکران و مخترعان برای ایده های خود و خلق و دستیابی به آنها الهام می گیرند ؟

روش آنها چه بوده است ؟ آیا آنها فقط واقعا خوش شانس بوده اند ؟ آیا آنها استعدادی بیشتر از ما داشته اند ؟ یا چیزی غیر از این درکار است ؟

به سال 1937 برگردیم ، ناپلئون هیل پیشگام پیشرفت شخصی ، کتاب « فکر کن و ثروتمند شو » را منتشر کرد . کتابی که به زودی به یکی از پرنفوذترین کتاب های تاریخ تبدیل شد . کتاب دربرگیرنده تکنیک ها و دستورالعمل هایی بود درباره  چگونگی توسعه ذهنیت ثروتمندی و کسب موفقیت وراء رویاهای کنترل نشده شما . مطالب آن بسیار قدرتمند بود طوری که تا امروز « فکر کن و ثروتمند شو » به عنوان یک الگو برای همه کتاب های از این دست موردتوجه بوده است . احتمالاً شما این کتاب را خوانده باشید .

اما در این کتاب یک تکنیک مخصوص وجود داشت که خواننده ها را شوکه می کرد . این تکنیک بسیار جای جدل داشت ، در حقیقت ، ناپلئون هیل خودش اولین کسی بود که در بیان کردن آن دودل بود .

نام این تکنیک عبارت بود از ...

تمرین تجسم مشاوران نامرئی

درکتاب هیل ادعا کرده بود که این تکنیک نهایی او برای منبع مهارت ها ، ایده ها و الهام بوده است .

روش کار به این صورت بود ...

گام اول : ریاست کنید .  

شب قبل از به خواب رفتن ، چشمهایتان را ببندید و در تصور خود گروهی از مردمی را ببینید که با شما دور یک میز مشاوره نشسته اند .

به یاد داشته باشید شما می توانید هرکسی را که دوست دارید برای نشستن سر میز مشاوره دعوت کنید . وقتی می گویم هرکسی منظورم هرکسی است . آنها می توانند در جای دیگری از دنیا باشند . آنها می توانند اشخاص مشهور یا سیاستمداران معروف باشند . آنها حتی می توانند زنده یا مرده باشند .  

اکنون نه تنها شانس نشستن درمیان این افراد که آنها را بزرگ می شمارید دارید ، همچنین واقعا می توانید به عنوان رئیس بر گروه تسلط داشته باشید . این کاری است که هیل انجام می داد .   

هیل می گفت : « در حین ملاقات های با کابینه کاملاً ساختگی من ، و ملاقات هایی که تنها در تصورات من وجود داشت ، آنها مرا به مسیرهای باشکوهی از ماجراجویی ، نورافشانی شده بابت قدردانی از حقیقت بزرگ ، مشوق تلاش خلاق ، و تجلی بزرگی از افکار درست هدایت می کردند . »  

        

گام دوم : برای این ملاقات های شبانه هدف قطعی داشته باشید . 

هیل توضیح می دهد که هدف قطعی او « بازسازی شخصیت  خودم  بوده طوری که ترکیبی از شخصیت های مشاوران خیالی من را نشان دهد . » هدف قطعی شما می تواند هرچیزی که برای تغییر خود و زندگیتان نیاز دارید باشد . از آنجایی که کل اینها در ذهن شما شکل می گیرد ، تنها محدودیت تخیل شماست !  

گام سوم : از اعضای مشاوره بخواهید دانشی را که شما درپی آن هستید توضیح دهند .

دراینجا یک ایده برای شروع بحث با این اشخاص در هرموضوعی که انتخاب می کنید وجود دارد .

اگر می خواستید درباره رهبری بحث کنید ، می توانستید آبراهام لینکلن را دعوت کنید ...

اگر می خواستید درباره موفقیت مالی بحث کنید ، می توانستید وارن بافت را دعوت کنید ...

اگر به دنبال روشن فکری بودید ، همیشه می توانستید گاندی را دعوت کنید ...

اگر به دنبال رشد تجارت خود و برجسته کردن خود در جهان بودید ، جلو می رفتید و ریچارد برانسون را صدا می زدید ...  

و اگر درباره چگونگی پیشرفت زندگی و ارتباطات نظر می خواستید ، ممکن بود از اُپرا یکی دو سوالی بپرسید .

منظور اصلی هیل از مشاوران نامرئی ، یک تمرین خیالی بوده است . شما خودتان را در حال صحبت با افراد موفق ببینید و تصور کنید که آنها به شما عقیده می دهند . کار بیشتری لازم نیست ؟

اما بیان این که کجای این کار جالب است . هیل بعد از چندبار تلاش برای تمرین مشاوران خیالی ، دریافت که این باید از افکار ممکن او عمیق تر و واقعی تر باشد .

او گزارش کرده است که بعد از مدتی ، هریک از مشاوران که او تصور می کرده ، واقعاً جان می گرفتند . برای مثال او ذکر می کند که آبراهام لینکلن همیشه تأخیر داشت و هرگز لبخند نمی زد . هیل حتی موقعیتی را یادآوری می کند که دو تن از مشاوران در اتاق خواب واقعا روی موضوعی که هیل را گیج کرده بود به بحث پرداخته اند .

و در موقعیت های بیشماری ، افرادی که او دعوت کرده بود به او عقیده و اطلاعاتی می دادند که او خودش هرگز با آنها آشنایی نداشته است .

اما این چگونه ممکن است ؟ اگر کل این مطلب در کله هیل اتفاق می افتاد ، چگونه می توانسته آن را تصویر کند ، بشنود و چیزهایی خارج از ادراک خویش یاد بگیرد ؟ در آنجا چه اتفاقی روی داده است ؟ آیا هیل واقعاً با این افراد در هستی دیگری گفتگو کرده است ؟ یا او فقط یک تخیل فوق العاده داشته است ؟

قبل از این که به هر نتیجه ای برسید ، این را در نظربگیرید که ...

تنها ناپلئون هیل اینگونه نبوده است .

برای قرن ها ، تعدادی از موفق ترین و پرنفوذترین افراد تجربه های مشابه ای از تشعشع های باورنکردنی از الهامات را گزارش کرده اند .

او به طور معجزه آسایی با یک سردرد از این چرت ها بیدار می شد ، اما با تعداد زیادی ایده و الهام برای چگونگی اقدام در جهت جستجوهایش .  

جالب این که ادیسون نقل کرده است « ایده ها از فضا می آیند ، باور آن سخت است اما واقعیت دارد . ایده ها از خارج از فضا می آیند . »

و بعد از آن الیاس هو مخترع چرخ خیاطی بود . ممکن است ندانید که الیاس از یک رویا برای خلق چرخ خیاطی الهام گرفت . او این رویا را اینگونه توصیف می کند :

« من در آفریقا بودم و به وسیله آدم خوارهای وحشی تعقیب می شدم . آنها مرا گرفتند و در دیگی بزرگی انداختند . من سعی می کردم خارج شوم اما آنها مرا با فشار نیزه ها به داخل برمی گرداندند . »

نیزه هایی که هو در رویا دیده بود سوراخهای در نوکشان داشتند . این سوراخها ، ذره اطلاعاتی بود که رویا برای سوزن چرخ خیاطی به او داد . 

والت دیسنی شیوه غیرعادی خود را از فکر کردن به ایده های  قوی گرفته است .

هروقت او یک ایده داشته است ، شرکت دیسنی آن را با یک وسواس خاص 3 مرحله ای اجرا نموده است با ضمانت این که ایده اش همیشه منحصربه فرد ، قوی و امکان پذیر است .  

بنابراین اولین گام چه بود ؟ آیا او شرایط بازار را تجزیه و تحلیل می کرد ؟ رقابت را بررسی می کرد ؟ برای کارش برنامه ریزی می کرد ؟

نه . او به سادگی چشمانش را می بست و رویا می دید .

همه این افراد واقعاً موفق یک چیز مشترک دارند ...

آنها کشف کرده بودند چگونه از یک نیروی وراء حصار ذهنشان بهره برداری کنند و از آن به طور لایتناهی معرفت ، الهام و موفقیت دریافت کنند .

به چه چیز فکر می کنید ؟ شما هم می توانید این کار را بکنید .

بیاد دارید در فیلم ماتریکس ، افراد چگونه قادر بودند فوراً مهارت ها و تواناییها را در ذهنشان دانلود کنند .  

چه می شد اگر این موضوع واقعیت داشت . برای یک ثانیه تصور کنید ...

شما می توانستید یک بیلیونر باشید

یک رهبر جهانی

یک برنده نقاشی

یک کاوشگر

یک خلبان جت جنگی

یک سوپراستار

یک موسس شرکت

یک استاد مبارزات رزمی

یک مولف فروشنده  

شما می توانستید کسی باشید که می خواهید . کاری را انجام دهید که می خواهید . هرچیزی را که می خواهید ببینید .

خوب چه حدس می زنید ؟ ماتریکس راست بود ؟

شیوه هیل ، ادیسون ، هو ، دیسنی حقیقت داشت ؟

و مردان دیگری وجود دارند که از این شیوه در سطح کاملاً جدیدی بهره می گیرند . یکی از اینها از این تکنیک حقیقی برای شروع شغل میلیون دلاری ، استاد شدن در نقاشی و عکاسی ، و پیدا کردن معشوقه ای 30 سال جوانتر استفاده کرده است ...

... و اینها همه قبل از تولد 80 سالگی او بوده است . ( آقای برت چند روز پیش 88 سالگی خود را جشن گرفتند . )    

جمله ای به عنوان هشدار شما احتمالاً قبلاً چیزی شبیه این ندیده اید .  

تکنیکی که من درباره آن صحبت می کنم برپایه فیزیک کوانتوم ، تئوری جهان های چندگانه و پیشرفت های جدید درباره قدرت ذهن ناخودآگاه شکل گرفته است ،

زمان آن فرا رسیده که شما این مرد فوق العاده را ملاقات کنید و چگونگی کاربرد این تکنیک قدرتمند در کل زندگیتان را یاد بگیرید .

Q U A N T U M J U M P I N G I N T R O C O U R S E

درباره برت

سلام ، اسم من برت گلدمن است ، من یکی از افراد خوش شانسی هستم که یک راز قدیمی در زندگی را کشف کرده است . من 50 سال از عمرم را صرف ترویج دانش خود و سفر به سرتاسر دنیا برای آموزش رازهای زندگی به دیگران کرده ام . امروز ، مقیم کانادا هستم و چند دقیقه بعدی را صرف بیان چند درس مهم با شما می کنم .

زمانی که تنها نوزده سال داشتم ، با نیروهای شاغل آمریکایی در کره بودم .  

من رفیقی کره ای آمریکایی داشتم که از یک صوفی برایم گفت که او را در حین پرسه زدن اطراف سئول ملاقات کرده بود . من به ملاقات آن صوفی رفتم . در آن خانه کوچک ازآقای کوان یونگ ، کسی که من بعدا او را قوی و صالح یافتم ، چیزهایی شنیدم که قبلاً هرگز تصور نمی کردم . من درباره Qi یا انرژی و Li یا چگونگی کنترل انرژی ( دو اصطلاح چینی ) یاد گرفتم .   

به ناگاه کره برایم به مکان غیر قابل تحمل تبدیل شد تا وقتی که به آمریکا برگشتم . این اولین غوطه وری من در دنیای متافیزیک بود که خیلی کم درباره آن می دانستم . بعد به هاوایی منتقل شدم جایی که اولین استاد کَهونای خود را ملاقات کردم ( کهونا ، اساتید مدیتیشن اهل هاوایی ) .

برای خواندن بیشتر در مورد من به لینک http://www.quantumjumping.com/about مراجعه کنید .  

جهش کوانتومی یک تجربه فراجهانی است که جزء کوچکی از آن را با شما درمیان می گذاریم . چه دروغ هایی که به آن نسبت داده می شود درحالی که یک مهارت فوق قوی و گسترده می باشد که می تواند شما را به هرچیزی که در رویا می پرورانید تبدیل کند .

جهش کوانتومی یک تمرین ذهن است که بالغ بر 6584 نفر از آن برای تغییر زندگی شان استفاده کرده اند .   

شما اساس این مهارت باورنکردنی و چگونگی جهش به دنیاهای موازی با منبع اطلاعاتی فراارزشی را کشف خواهید کرد .

--**--**--**--**--**--**--**--**--

خواننده گرامی ؛

برای آشنایی با اساس کار این نوع مدیتیشن در یوتیوب Burt Goldman را سرچ کنید و ویدئوهایی از جلسات جهش کوانتومی را مشاهده و در صورت تمایل دانلود نمایید .

لطفاً با بیان نظرات خود بنده را در ادامه این راه و ارائه مطالب بیشتر دلگرم فرمایید .


  • نادر گنجی

نظرات  (۵)

  • کبوتر عشق
  • دوست گرامی ، آقای گنجیِ عزیز،

    مطالبتوون واقعاً جالب و خووندنی و مفید هست...

    آرزومندم که خدای مهربوون و فرشتگانش ، اَجر زحماتتوون رُو  در مراحلِ مختلفه زندگیتوون به شما برگردوونه...

    سلامت و پایدار باشین



  • نادر گنجی
  • کبوتر عشق عزیز . من هم از شما بسیار سپاسگزارم و خوشحالم که این مطالب به اندازه کمی هم که باشه مطلوب نظر شما قرار گرفته .

    سلام عالی بود مرسی  
    پاسخ:
    درود . سپاسگزارم

    سلام داداش 
    مطالب جالبی بود ولی من در مورد جهش کوانتومی خونده بودم که وقتی الکترون های یک ماده از لایه ای به لایه دیگر منتقل میشن میشه جهش کوانتومی . ولی در کل مطب قابل درک و خوبی بود 
    متشکرم

    سلام ممنون ازمطالب تامل برانگیزومفیدتون.⚘🌷 

    من همیشه به صورت ناخوداگاه وغیرارادی درمواقعی از زندگی همچین چیزی روتجربه کردم اما نمیدونستم اسمی داره بعدازخوندن مطالب متوجه شدم بارها درزندگیم این موضوع رو تجربه کردم.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی