باورها چه هستند،از کجا نشأت می گیرند و چه تأثیری بر زندگی ما دارند ؟
- جمعه, ۲۴ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۲۰ ق.ظ
- ۱ نظر
باورها چه هستند ، از کجا نشأت می گیرند و چه تأثیری بر زندگی ما دارند ؟
نویسنده : نادر گنجی تقدیم به دوست خوبم پروانه
باورهای ما حاصل هزاران بار تکرار جملات و افکاری هستند که به شکل های مختلف و بیان های متفاوت اما با معانی و تأثیرهای یکسان آنها را دریافت کرده ایم و این جملات و افکار در طول زمان در ذهن ناخودآگاه ما جا خوش کرده اند و ناخودآگاه همه آنها را به عنوان وحی مُنزل در نظر می گیرد و بر اساس آنها اقدام می کند و دنیای واقعی ما را شکل می دهد .
وضعیت فعلی زندگی ما ، اتفاقاتی که دائما در زندگی ما رخ می دهند ، انسان هایی که در زندگی با آنها برخورد داریم ، موقعیت هایی که در زندگی ما به وجود می آیند ، افکاری که به ذهن ما می رسند ، همگی از باورهای ما سرچشمه می گیرند .
در انتهای مطلب ، چگونگی کارکرد ذهن ناخودآگاه در جذب شرایط فعلی زندگی ما را توضیح خواهم داد .
باورها از چه منابعی به ناخودآگاه وارد می شوند
منابع متعددی وجود دارند که در شکل گیری باورها نقش به سزایی دارند . هر چه اطلاعات دریافت شده از این منابع بیشتر مورد قبول شخص باشند و همچنین توانسته باشند ، تأثیر قوی تری در احساسات و عواطف فرد ایجاد کنند ، به طبع آن ، با شدت بیشتری در ناخودآگاه نفوذ کرده ند و باورهای محکم تری را در آن ایجاد کرده اند .
همانطور که می دانیم ، ناخودآگاه قدرت تشخیص و تمیز بین سازنده بودن یا مخرب بودن جملات و اطلاعاتی که به آن ارسال می شود را ندارد . هر چه دفعات تکرار و دریافت یک نوع اطلاعات بیشتر باشد ، ناخودآگاه بیشتر درستی آن را تأیید می کند . پس تا زمانی که شخص با یک منبع اطلاعات در ارتباط باشد ، حتی اگر به سطحی از درک و تشخیص هم رسیده باشد که بداند ، اطلاعات دریافت شده از آن منبع درست نیست ، چون مدام آنها را دریافت می کند ، باور حاصل از آن منبع در ناخودآگاه پررنگ تر می شود .
1 - خانواده : می توان خانواده
را مهمترین منبع تشکیل باورهای هر شخص دانست . این منبع ایجاد باور از لحظه تولد
فرد باورهای اولیه او را شکل می دهد و با گذشت زمان آنها را قویتر و پربارتر می کند
. پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ، ... همگی در شکل گیری باورهای اولیه ما نقش مهمی
را ایفاء می کنند . ذهن کودک در سال های اولیه قادر به تشخیص درست از غلط و خوب از
بد نیست ، پس هرچیزی را که می شنود به عنوان واقعیت قبول می کند . حال آن که می
دانیم بسیاری از این اطلاعات درست و خوب نیستند .
خانواده در مورد هر موضوع ، هر نظر و تفکری داشته باشد ، آن نظر و تفکر به عنوان باور به ذهن کودک منتقل می شود . اگر در خانواده ای مدام جملاتی از قبیل « پول چرک کف دست است – خدا فقرا را خیلی دوست دارد – فقر و بیماری از آزمایش های الهی هستند – برای یک لقمه نان باید مثل ... جان بکنیم – اگر شانس داشتم ، اسمم شانسعلی بود – اگر خدا من را دوست داشت این وضع زندگی ام نبود - ... » یا « پول حلال همه مشکلات است – فقر از هر دری وارد شود ، ایمان از در دیگر خارج می شود – هر کسی این دنیا پولدار و خوشبخت است ، آن دنیا هم خوشبخت خواهد بود - ... » به گوش کودکان رسیده باشند ، باورهایی در ذهن ناخودآگاه آنها ایجاد می کنند که شالوده ذهن شان را در مورد پول ، فقر ، ثروت ، شانس ، خدا و ... بنیان می گذارند .
2 – مدرسه و معلم ها : بعد از خانواده دومین محیطی که کودک به آن پای می گذارد و نقش مؤثری در تشکیل باورهای ذهنی او دارد ، مدرسه است . کودک در مدرسه کلمات و جملاتی را می شنود که برای او تازگی دارند و از آنجایی که در این دوره ذهن کودک قدرت تشخیص و تمیز ندارد ، همه آن گفته ها را قبول می کند و باورهای جدیدی در ناخودآگاه شکل می گیرند .
معلم ها به دلایل متعدد که در اینجا مورد بحث نیست ،
باورهایی را به ذهن کودک القاء می کنند که از زندگی خود آنها و شرایط حاکم بر
جامعه نشأت می گیرد و خیلی از آنها محدود کننده و مخرب هستند .
3 – دوستان و آشنایان : تفکرات و رفتار دوستان ، آشنایان و کسانی که بیشتر وقت مان را در خارج خانواده با آنها می گذاریم ، به شکل خیلی بارزی در تشکیل باورهای ما نقش دارند .
من از کودکی به کرّرات مثلی را از مادر شنیده ام که ؛ دو گاو که با هم در چراگاهی بچرند ، اگر رنگ همدیگر را نگیرند ، حتماً خُلق و خوی همدیگر را می گیرند .
4 – فرهنگ حاکم بر جامعه : عامل و منبع بعدی در تشکیل باورهای ما فرهنگ جامعه است . کودک با بالیده شدن ، پا در محیط بزرگتر جامعه می گذارد و جامعه نیز به نوبه خود باورهای جدیدی را به ذهن او القاء می کند .
تفکرهای هر جامعه هم نقش بسیار مهمی در شکل گیری باورهای ما دارند . جامعه در هر مورد خاص هر تفکر داشته باشد ، آن تفکر به اعضا جامعه منتقل می شود و به مرور زمان باورهای آنها را شکل می دهد . باورهایی در مورد سلامتی یا بیماری ، صداقت یا ریاکاری ، انصاف یا بی انصافی ، ثروت یا فقر ، ... از دیدن وضعیت حاکم بر جامعه در ذهن ایجاد می شود و یا تقویت می یابد .
5 – مکان ها و اشخاص دینی و مذهبی : از آنجایی که رویکرد روحانی و معنوی در مکان های مذهبی از قبیل مسجد و مجالس دینی و مذهبی نمود بارزی دارد و احساسات حرف اول را می زند ، مطالب و جملاتی که در این مکان ها بیان می شوند ، به راحتی توسط شنونده ها پذیرفته می شوند و باورهای مستحکمی را در ناخودآگاه ایجاد می کنند . متاسفانه در این مکان ها بیشتر روی آخرت تأکید می شود و رفتار در این دنیا را عامل اصلی وضعیت ما در آخرت می دانند و این که باید در این دنیا به شکلی زندگی کنیم که آخرت خود را آباد کنیم و استفاده از نعمات الهی و لذت بردن از آنها به شکل های مختلف نکوهش می شود .
6 – رسانه های جمعی : شاید بتوان ، در این دوره زمانی ، رسانه
های جمعی مانند تلویزیون ، رادیو ، اینترنت و ... را مهمترین منبع ایجاد باورها به
حساب آورد . از آنجایی که این منابع تفکرات و نظرات خود را با تصویر ، فیلم ، موسیقی
به خورد ذهن مخاطب های خود می دهند ، بیشترین تأثیر را در ناخودآگاه آنها ایجاد می
کنند و به شکلی ناآگاهانه باورهای بسیار پایداری را ایجاد می کنند .
باورهای هر شخص ترکیبی از مجموعه باورهایی است که از همه منابع ذکر شده دریافت کرده است . از این هزاران باور ، بسیاری از آنها سازنده و گسترش دهنده هستند و بسیاری هم مخرب و محدود کننده هستند . نمی توان صفت درست یا غلط را به باورها منصوب کرد . اگر باوری باعث پیشرفت باشد باور خوبی است و اگر برعکس باعث ایستایی و یا پسرفت باشد باور بدی است .
تا اینجای بحث با مفهوم باور ، منابع ایجاد باور و چگونگی ایجاد آنها در ذهن ناخودآگاه آشنا شدیم . در ادامه به تأثیر باورها در زندگی خودمان می پردازیم .
باورها چگونه بر زندگی ما تأثیر می گذارند
قبلاً بارها در مورد ذهن ناخودآگاه بحث شده است . ذهن ناخودآگاه زنده است ، درک دارد ، احساس می کند ، منفعل نیست و قادر به انجام هر چیزی است ، اما قدرت تشخیص درست از غلط و خوب از بد را ندارد . هر کاری که انجام می دهد به نیت درست بودن آن است و این درست بودن را از باورهای ما استنباط می کند .
بسیار خوانده ایم و شنیده ایم که ذهن آگاه و ناخودآگاه را می توان به شکل یک کوه یخی فرض کرد ، که قسمتی از آن که خارج آب است و درصد کمی از کل کوه یخی را شامل می شود ذهن آگاه می باشد و قسمت پنهان آن در زیر آب ذهن ناخودآگاه است .
برای درک این که ناخودآگاه ( در درون ) چگونه می تواند زندگی بیرونی ما را خلق کند ، شبیه سازی زیر کمک به سزایی خواهد کرد :
یک کوه یخی وارونه را درنظر بگیرید ، قسمتی بسیار کوچکی از این کوه یخی در مغز و ذهن ما قرار گرفته است که ما با عنوان ناخودآگاه با آن آشنا هستیم و وظیفه اصلی آن حفظ حیات بدن است . مابقی کوه یخی خارج از مغز و ذهن قرار دارد و در بالای سر ما گسترش می یابد و در این گسترش یافتن با کوه های یخی بقیه انسان ها ادغام و یکی می شود و باعث ارتباط ناخودآگاه ها با یکدیگر می شود و این گسترش در کائنات ادامه می یابد . و به این شکل ناخودآگاه هرکسی می تواند با کائنات و سایر ناخودآگاه ها در ارتباط باشد ، روی آنها تأثیر بگذارد و ازآنها تأثیر بپذیرد . این عظمت ذهن ناخودآگاه تا آن حد است که می تواند شرایط و وضعیت زندگی ما را به آن صورت که خودش درست تشخیص می دهد شکل داده و یا تغییر دهد .
آیا می توان ذهنیت ناخودآگاه را تغییر داد
باورهای ما ، یک شبِ و دو شبِ ایجاد نشده اند . این باورها حاصل تفکرات و جملاتی هستند که سال های سال به شکل های متفاوت از منابع مختلف به ذهن ناخودآگاه وارد شده اند . پس قطعاً نمی توان توقع داشت بتوان در عرض چند روز یا چند ماه ذهنیت ناخودآگاه را تغییر داد تا به صورتی که ما خواهانیم برای ما عمل کند .
اجازه دهید باز هم برای درک بهتر باورها در ناخودآگاه از شبیه سازی زیر استفاده کنیم :
شخصی را در نظر بگیرید که صاحبِ خانه ای نو می
باشد . دیوارها ، موزاییک ها و وسایل خانه به خاطر تازگی برق می زنند . این شخص رفیق
باز است و با افراد متفاوتی دوست و رفیق می باشد ، که بیشتر آنها تنبل ، نامنظم ،
بازیگوش ، شلوغ و ... می باشند . همه آنها سال هاست در این خانه جا خوش کرده اند و
صاحب خانه از آنها پذیرایی می کند . او نمی داند که وجود این اشخاص در خانه به ضرر
او است . آنها کل خانه را کثیف کرده اند ، آشغال همه جای خانه را گرفته است ، در و
دیوار خانه حسابی کثیف شده اند و در یک کلام کل خانه به لجن کشیده شده است .
بعد از گذشت سال ها این شخص با دوستانی آشنا می شود و می بیند که این دوستان جدید انسان هایی زرنگ ، منظم ، آرام ، ... و در کل دوست داشتنی هستند و افکار و رفتار آنها کاملاً مخالف دوستان قدیمی اش است که در خانه او هستند و ادعای صاحب خانه بودن را دارند .
او تصمیم می گیرد ، این دوستان جدید را وارد
خانه خود کند و اگر بشود قدیمی ها را بیرون کند . اما قدیمی ها به آنها اجازه وارد
شدن را نمی دهند ، در و پنجره ها را می بندند ، آنها را مسخره می کنند و هر کاری
می کنند که به آنها اجازه حضور در خانه را ندهند . اما صاحب خانه در این کار مُصر
است ، کم کم آنها را وارد خانه می کند . تازه واردها با صحنه های ناخوشایندی روبه
رو می شوند . آنها شروع به تمیز کردن خانه می کنند ، آشغال ها را جمع می کنند ، در
و دیوارها را پاک می کنند و قدیمی ها هم به شیوه سابق به کثیف کاری خودشان ادامه
می دهند . هر چه تازه واردها فعال تر می شوند ، تلاش قدیمی ها هم بیشتر می شود و
این کار به همین منوال ادامه می یابد . روزها این روال تمیزکاری و کثیف کاری دو
طرف ادامه می یابد ، تا آن که قدیمی ها خسته می شوند ، به این نتیجه می رسند قدرت
طرف مقابل بیشتر است و اراده قوی در کارهای خود دارند ، کم کم دست از کثیف کاری
خود می کشند ، آرام می شوند ، از تحرک و جنبش آنها کم می شود . تازه واردها با
قدرت بیشتری به کار خود ادامه می دهند و در عین حال مواظب هستند که قدیمی ها نتیجه
کارشان را خراب نکنند . قدیمی ها همچنان در خانه می مانند و آنجا را ترک نمی کنند
اما مغلوب تازه واردها شده اند و تمیزی و نظم برقرار شده در خانه را قبول می کنند
. اما همچنان درصدد فرصتی هستند که تازه واردها را بیرون کنند و خانه را به وضعیت
قبلی برگردانند .
از مثال بالا به این نتیجه می رسیم که باورهای چندین ساله ما قابلیت حذف و جایگزینی ندارند . تنها کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که باورهای جدید را آگاهانه و با تلاش زیاد وارد ذهن ناخودآگاه کنیم طوری که بتوانند باورهای قدیمی را به لایه های زیرین ذهن برانند و اجازه بروز ، خودنمایی و قد عَلَم کردن را از آنها بگیرند و در هر فراخوانی این باورهای جدید باشند که خود را زودتر آشکار کنند و ناخودآگاه نیز بر اساس آنها عمل کند .
به عنوان جمله آخر ، با توجه به توصیفی که از ذهن ناخودآگاه و ارتباط آن با کائنات بیان شد ، باورهای ما فرکانس هایی را به جهان هستی و کائنات صادر می کنند که اتفاقات ، موقعیت ها و شرایطی مشابه با جنس باورها را برای ما به وجود می آورند .
- ۹۵/۱۰/۲۴